نقد و بررسی انیمیشن لویاتان | نبردی استیمپانکی در دل تاریخ و تخیل

رویداد۲۴| انیمیشن لویاتان (Leviathan)، ساختهی کریستوف فریرا، یکی از پروژههای تازهنفس نتفلیکس در سال ۲۰۲۵ است که با ترکیبی از فناوریهای روز انیمیشنسازی و روایتی خلاقانه، توانسته جای خود را در میان آثار مهم سال باز کند. این انیمه بر اساس رمانهای اسکات وسترفلد و کیت تامپسون ساخته شده و نگاهی متفاوت به جنگ جهانی اول در قالب یک دنیای جایگزین دارد؛ دنیایی که در آن، ماشینهای عظیم مکانیکی، موجودات مهندسیشدهی زیستی، و دغدغههای انسانی به شکلی هنری و ماجراجویانه درهمتنیده شدهاند.
داستان انیمیشن لویاتان؛ دنیایی استیمپانکی در بستر جنگ جهانی اول
داستان انیمیشن لویاتان در سال ۱۹۱۴، همزمان با شعلهور شدن جنگ جهانی اول، روایت میشود؛ اما این جهان، مشابه آنچه در کتابهای تاریخ میخوانیم نیست. در این دنیا، دو جبههی متخاصم با فناوریهایی متفاوت درگیر نبرد شدهاند. از یکسو «کلنکرها» قرار دارند: آلمانیها و اتریشیها که به ماشینآلات سنگین، رباتها و سازههای مکانیکی متکیاند. از سوی دیگر، «داروینیستها» هستند: انگلیسیها و متحدانشان که از زیستمهندسی برای خلق موجودات زندهی جنگی بهره میبرند. نماد قدرت داروینیستها، کشتی پرندهای عظیم به نام «لویاتان» است؛ موجودی زیستی شبیه نهنگ که توسط انسانها ساخته شده است.
روایت دراماتیک یک شاهزاده و یک دختر اسکاتلندی
هستهی اصلی داستان لویاتان بر تقابل و سپس همکاری دو شخصیت متفاوت بنا شده است: الکساندر، شاهزادهی فراری امپراتوری اتریش-مجارستان که پس از ترور ولیعهد، در حال فرار است و قصد دارد مسیر تاریخ را تغییر دهد؛ و دِرین شارپ، دختری اسکاتلندی که با نام مستعار «دیلن» و با لباس مبدل، به نیروی هوایی بریتانیا پیوسته است.
بیشتر بخوانید: نقد و بررسی انیمه ترمیناتور صفر| وقتی هوش مصنوعی به نام کوکورو جلوی فاجعه را میگیرد
الک و درین، با اینکه از دو جبههی متخاصم هستند، سرنوشتشان در کشتی لویاتان به هم گره میخورد. همکاری این دو نهتنها بستر روایت ماجراجویانهی انیمه را میسازد، بلکه مفاهیمی عمیقتر مانند هویت، شجاعت، و شکستن قالبهای جنسیتی و سیاسی را نیز به تصویر میکشد.
شخصیتپردازی انیمیشن لویاتان
یکی از نقاط قوت انیمیشن لویاتان، شخصیتپردازی دقیق و انسانی آن است. الک، اگرچه وارث یک امپراتوری است، اما از ابتدا شخصیتی خاکستری دارد؛ بین وظیفه، خانواده و حقیقت در کشمکش است. درین نیز دختری باهوش و شجاع است که در جهانی مردانه، با هویتی پنهان، در حال اثبات خود است. رابطهی این دو نه یک عاشقانهی کلیشهای، بلکه دوستیای مبتنی بر اعتماد و هدف مشترک است. دیگر شخصیتهایی، چون «دکتر بارلو» و «لیلیت» نیز به غنای داستان کمک میکنند و نقش کلیدی در پیشبرد ماجرا دارند.
انیمیشن لویاتان توسط استودیوهای Orange و Qubic Pictures تولید شده و از تکنیک CG (تصویرسازی رایانهای) با کیفیت بالا بهره میبرد. سبک بصری اثر بهخوبی با حال و هوای استیمپانکی و فضاهای پرجزئیات هماهنگ شده و یادآور بازیهایی مانند Ni No Kuni و Valkyria Chronicles است. طراحی ماشینهای کلنکر و موجودات داروینیستها، در کنار شهرها و آسمانهای پرمخاطره، تصویرهایی پویا و تماشایی خلق کردهاند که هم برای مخاطب بزرگسال و هم نوجوان جذاب است.

موسیقی درخشان انیمیشن لویاتان
یکی از برجستهترین بخشهای انیمیشن لویاتان، موسیقی آن است. در این پروژه از استعدادهای بزرگی بهره گرفته شده: جو هیسائیشی (آهنگساز افسانهای استودیو جیبلی)، بههمراه نوبوکو تودا و کازوما جیننوچی (آهنگسازان آثاری، چون «سوزومه» و بازی «متال گیر سالید ۴»). این سه نفر با همکاری هم، ترکیبی از موسیقی حماسی، فانتزی و دراماتیک را خلق کردهاند که حالوهوای سال ۱۹۱۴ را با رنگ و بوی تخیل درآمیخته است. چه در سکانسهای تعقیب هوایی و چه در لحظات احساسی میان شخصیتها، موسیقی حضوری مؤثر و کمنظیر دارد.
دوبله و صداپیشگی انیمیشن لویاتان
نسخهی انگلیسی انیمیشن لویاتان نیز عملکرد بسیار خوبی داشته است. صداپیشهی شخصیت درین، با لهجهی اسکاتلندی و حالوهوای پسرانهی خود، بهخوبی فضای شخصیت را منتقل میکند. درین از آن دسته شخصیتهایی است که با صدای خود زندگی پیدا میکند. سایر شخصیتها نیز با انتخابهای دقیق صوتی، به طبیعیتر شدن تعاملات در بستر بینالمللی جنگ جهانی کمک کردهاند. البته نکتهی جالبی که شاید کمی از فضای داستان بکاهد، خواندن یک قطعهی موسیقی ژاپنی توسط درین است که حتی در دوبلهی انگلیسی هم تغییر نیافته، اما قابل درک است.
کلام آخر
لویاتان در قالب یک سریال ۱۲ قسمتی منتشر شده است. ریتم روایت در قسمتهای ابتدایی بسیار متعادل و جذاب است، اما در چند قسمت پایانی، سرعت حوادث کمی بیشتر از حد انتظار میشود. برخی گرههای داستانی بهسرعت حلوفصل میشوند و برخی روابط مانند نزدیکی بیشتر میان الک و درین میتوانستند با عمق بیشتری پرداخت شوند. با این حال، این پایانبندی مانع از درخشش کلی اثر نمیشود و تنها مخاطب را تشنهی فصل دوم یا داستانی ادامهدار میگذارد.


